زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با برادر در خروج از کربلا
راه ما با سر تو تا به خـرابـهست بلـند بعد تو بر حرمت شامِ عذاب است بلند عـلـم مـیـر سـپـاه تـو اگـر افـتـادهسـت پرچم عفّت و ایثار و حجاب است بلند وقـت آن شد که تنت را بگـذارم بروم آه عباس کجـایی که رکـاب است بلند؟ بر سـر دخـتـرکـانت عـوض سـایۀ تو نـعـرۀ حـرمـلـۀ خانه خـراب است بلند با وجودی که نفسهای همه سوخته است بین این سوختگـان، آهِ رباب است بلند تـرسم این بود یـتـیـمان تو را گم بکنم دشمنت گفت نتـرسید! طناب است بلند کودکانت همه با گـریه ز من پرسـیدند از سم اسب چرا بوی گلاب است بلند؟ با وضو از همه سو وارد گودال شدند بود فریاد «ثواب است، ثواب است» بلند |